برده ها و باخته ها افسوس که آنچه برده ام باختنی است بشناخته ها تمام نشناختنی است برداشته ام هر آنچه باید بگذاشت بگذاشته ام هر آنچه باید بر داشت خو اجه نصیر الدین طوسی ای همیشه در دل کی رفتهای زدل که تمنا کنم تو را کی بودهای نهفته که پیدا کنم تو را غیبت نکردهای که شوم طالب حضور پنهان نگشتهای که هویدا کنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی که من با صد هزار دیده تماشا کنم تو را زیبا شود به کارگه عشق، کار من هرگه نظر به صورت زیبا کنم تو را فروغی بسطامی خیال معرفت و دانایی و آگاهی
وقتی خدا برای شاعری دعای حفظ از چشم زخم می فرستد
آشنایان هم این گونه اند؟
تو ,کنم ,ها ,ام ,آنچه ,صد ,کنم تو ,تو را ,هر آنچه ,ام هر ,صد هزار
درباره این سایت