از قبیله تا شرکتها
شعری که ملک الشعرا بهار حدود ۸۰ سال پیش نوشت و از نبودن توجه به معرفت و دانایی و آموز ش و پرورش در کشورمان شکایت کرد و این که مجلس شورای ملی آن زمان به فکر ملت نبودند از جنبه های مختلف قابل بررسی است. ولی آنجا که می گوید ! کند قبیله دیگر حقوق او پا مال هر ان قبیله که بر حق خویش واقف نیست. در خور تعمق بیشتری است.چون الان جای قبیله ها را شرکتهای تجاری گرفته اند.
کشوری که در آن ذرهای معارف نیست
اگرکه مرگ بباردکسی مخالف نیست
بگو به مجلس شورا چرا معارف را
هنوز منزلت کمترین مصارف نیست
وکیل بیهنر از موش مرده میترسد
ولی ز مردن ابناء نوع خائف نیست
کند قبیلهٔ دیگر حقوق او پامال
هرآن قبیله که بر حق خویش واقف نیست
نشاط محفل ناهید و نغمهٔ داود
تمامیکسره جمع است حیف عارف» نیست
بهار» عاطفه از ناکسان مدار طمع
که در قلوب کسان ذرهای عواطف نیست
معرفت و دانایی و آگاهی
وقتی خدا برای شاعری دعای حفظ از چشم زخم می فرستد
آشنایان هم این گونه اند؟
قبیله ,خویش ,واقف ,حق ,مجلس ,حقوق ,که بر ,بر حق ,حق خویش ,قبیله که ,معرفت و
درباره این سایت