محل تبلیغات شما

در گوشیهای شیطانی

این در گوشیهای شیطان از آن نابکار اقدامات است که آدم و جهان را نا گهان زیر و زبر می کند و چنان گرد وخاک می کند که حد و حصر ندارد.حتی گهگاه آدم اغوا شده صدای خرد شدن استخوانهای خود را که به وسوسه شیطانی و در گوشیهای او گوش کرده بود و در اثر آن به ته چاه سرشکستگی و پشیمانی پرت شده بود را می شنود.بوی دود جگر ش در شامه اش می پیچد.البته گهگاه هم است که دست حق یاری می کند و یا عقل و خرد آدمی پا پیش می گذارد و فتنه را می خواباند.مولوی صاحب کتاب مستطاب مثنوی شاعر پارسی سرای ایرانی گزارش جالبی دارد!


حکایت مردی که شبی به کنجی نشسته و مدام یا خدا یا خدا می کرد!


آن یکی الله می گفتی شبی

تا که شیرین گردد از ذکرش لبی

گفت شیطان آخر ای بسیارگو

این همه الله را لبیک کو؟

می نیاید یک جواب از پیش تخت

چند الله می زنی با روی سخت

او خدا خدا می کرد و شیطان در گوشش دمید!چقدر خدا خدا می کنی خسته نمی شوی؟حتی یکبار جوابت را نداد.

او شکسته دل شد و بنهاد سر

دید در خواب او خضر را در خضر

گفت هین از ذکر چون وا مانده ای

چون پشیمانی از آن کش خوانده ای

گفت لبیکم نمی آید جواب

زان همی ترسم که باشم رد باب

 

وانگاه خوابید و از یاد حق دست کشید.اما در خواب یکی از بزرگان اهل معنی را به خواب دید که از او پرسید! چرا از ذکر نام خدا دست کشیدی ؟مرد گفت!هر چه خدا خدا کردم یک بار هم جوابم را ندا د.برای چه باز هم خدا خدا بگویم؟

 آن بزرگ گفت!خدا می گوید که زیر هر یا خدای تو یک بله جانانه من جای گرفته است.اصلا من بودم که ترا به خدا خدا گویی واداشتم چون می خواهم صدای تو را در عرش بشنوم.

گفت آن الله تو لبیک ماست

و آن نیاز و درد و سوزت پیک ماست



حیله ها و چاره جوییهای تو

جذب ما بود و گشاد این پای تو



ترس و عشق تو کمند لطف ماست

زیر هر یا رب تو لبیکهاست



جان جاهل زین دعا جز دور نیست

زانک یا رب گفتنش دستور نیست



بر دهان و بر دلش قفلست و بند

تا ننالد با خدا وقت گزند

در ادامه از قول خداوند به او گفته می شود که به آن فرعون کذایی آن هم ثروت و سلطنت دادیم و لی یک سردرد ندادیم تا صدایش را در عرش نشنویم.

داد مر فرعون را صد ملک و مال

تا بکرد او دعوی عز و جلال

در همه عمرش ندید او درد سر

تا ننالد سوی حق آن بدگهر

داد او را جمله ملک این جهان

حق ندادش درد و رنج و اندهان

و این که چگونه خدا را بخوانیم شاعر حکیم ایران می فرماید!

خواندن بی درد از افسردگیست

خواندن با درد از دل بردگیست

آن کشیدن زیر لب آواز را

یاد کردن مبدا و آغاز را

آن شده آواز صافی و حزین

ای خدا وی مستغاث و ای معین

ناله سگ در رهش بی جذبه نیست

زانک هر راغب اسیر ره زنیست

من هم نمی دانم چرا بر این باورم که هنوز غار اصحاب کهف را نیافته اند. چون قران به گونه ای از آنان سخن می گوید که گویی هنوز زنده و در خوابند.


چون سگ کهفی که از مردار رست

بر سر خوان شهنشاهان نشست

تا قیامت می خورد او پیش غار

آب رحمت عارفانه بی تغار

ای بسا سگ پوست کو را نام نیست

لیک اندر پرده بی آن جام نیست

جان بده از بهر این جام ای پسر

بی جهاد و صبر کی باشد ظفر

صبر کردن بهر این نبود حرج

صبر کن کالصبر مفتاح الفرج

زین کمین بی صبر و حزمی کس نرست

حزم را خود صبر آمد پا و دست

حزم کن از خورد کین زهرین گیاست

حزم کردن زور و نور انبیاست


 

معرفت و دانایی و آگاهی

وقتی خدا برای شاعری دعای حفظ از چشم زخم می فرستد

آشنایان هم این گونه اند؟

خدا ,هم ,تو ,بی ,درد ,چون ,خدا خدا ,خدا می ,می کند ,و در ,در گوشیهای

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

مسافر زمان